بارونو دوست دارم هنوز چون تو رو یادم میاره

حس می کنم پیش منی وقتی که بارون می باره

دلم واسه پرسه زدن زیر بارونا تنگه،واسه دوست داشتن ناب،واسه دل دل دیدار،واسه پرسه

های شبونه

روز پاییزی میلاد تو در یادم هست

روز خاکستری سرد سفر یادت نیست

نالهء ناخوش از شاخه جدا ماندن من

در شب آخر پرواز خطر یادت نیست

تلخی فاصله ها نیز به یادت مانده ست

نیزه بر باد نشسته ست و سپر یادت نیست 

یادم هست ، یادت نیست

خواب روزانه اگر در خور تعبیر نبود

پس چرا گشت شبانه در بدر یادت نیست؟

من به خط و خبری از تو قناعت کردم

قاصدک کاش نگویی که خبر یادت نیست

یادم هست ، یادت نیست

عطش خشک تو بر ریگ بیابان ماسید

جرعه ای دادمت ای تشنه،مگر یادت نیست

تو که خودسوزی هر شب پره را می فهمی

باورم نیست که مرگ بال و پر یادت نیست

یادم هست ، یادت نیست

نظرات 1 + ارسال نظر
De Los Rios شنبه 7 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:41 ق.ظ http://since1989.blogsky.com

شاید تمام قصه های شبانه برای دیدن فرشته ها
همین امشب تمام شود، اما،
من تا ابد به انتظارشان خواهم ماند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد