نه،این قرارمون نبود

نه،این قرارمون نبود

تو بی خبر بری

من خسته شم که تو

بی همسفر بری

نه،این قرارمون نبود

من رنگ شب بشم

تو سرسپرده شی

من جون بلب بشم

باور نمی کنم این تو،خود تویی

این تو که ار خودش بیخود شده تویی

باور نمی کنم عشق منی هنوز

گاهی به قلب من سر می زنی هنوز

وقتی زندونی تو هوس

مثل پروازی تو قفس

این رسم همراهی نشد ای همنفس

وقتی قلبت از من جداست

سرگردونه،بی همصداست

انگار دستت با دست من نا آشناست

 

باور نمی کنم این تو،خود تویی

این تو که ار خودش بیخود شده تویی

باور نمی کنم عشق منی هنوز

گاهی به قلب من سر می زنی هنوز

نظرات 3 + ارسال نظر
فرزاد چهارشنبه 11 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:07 ق.ظ http://top2007.blogsky.com

سلام
دقیقا" با هم آپ کردیم گفتم بیام یه سلامی عرض کنم!
وبلاگتونم قشنگه
فعلا" باااای

ساینا چهارشنبه 11 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 03:47 ق.ظ http://chakavaketanha.blogsky.com

سلام عزیزم ....ممنون از حضورت!
منم شما را لینک کردم ...
کاش که دوستی امون به صفای کودکی دوستی بچه ها نزدیک بشه !
میدونی که اونها توی دوستی اشون با هم دنیایی دارن !!!!

دوستم
کاملا با نظرت موافقم.صفا اگرم بود،توی دوستی بچه ها بود.بی غل و غش و ساده

***بهار-فرشته معصوم*** چهارشنبه 11 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:37 ق.ظ http://www.sinlessangel.blogsky.com

سلام
اولین کامنت شدم.
عزیزم گریه کن تا خالی شی.
خیلی لطف کردی سر زدی.
لینکت کردم
تا بعد

بهارم
گریه سبک می کنه،تو هم برام دعا کن تو این شبا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد