خانه عناوین مطالب تماس با من

دلم تنگه برای گریه کردن

دلم تنگه برای گریه کردن

پیوندها

  • آلبالو خانوم
  • یادداشت های یک تبعیدی تنها
  • حسرت پرواز
  • سکوت دیوار
  • غربت من هرچی که هست
  • آدما رو عشقشون پا می ذارن آدما آدمو تنها می ذارن
  • آهای خبر نداری دلم داره میمیره
  • عاشقانه های یک آدم اینجوری
  • پسرک تنها
  • دوست دارم
  • هیچکس نمی داند من هستم
  • زندگی وحشی من
  • شعر و دل نوشته ها
  • متال مستر
  • مارپیچ
  • فرشته معصوم
  • http://shohrehsolati.blogsky.com
  • حرفهایی از سر دلتنگی
  • http://since1989.blogsky.com
  • نامه هایی که هرگز پست نشدند
  • قاضی دادگستر
  • برای ترنم باران خاطره هایم
  • تنها ترین مرد
  • ف مثل فوتبال
  • خاک بر سران
  • شوهر مدرسه ای
  • قالب
  • یادداشت های یک دیوانه
  • من و تو و شرح این اشتیاق
  • کاشکی می دونستی
  • من و بارون
  • روز مرگی
  • اینهمه وبلاگ دیدی اینم روش
  • http://thirtyeightam.blogsky.com
  • من اینجا بس دلم تنگ است
  • حرف دل من و
  • http://ghamnamecimin.blogsky.com
  • کفتر نامه رسون
  • ماه مسنجر
  • روزهای فیلتر نشده یک دختر
  • سرباز صفر
  • زنده به گور
  • دادگاه دیار عشق

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • زمستون
  • کافه نادری
  • یادی از حمید مصدق
  • من زنم،هرچند یک زن مرده
  • ببخش عروس قصه
  • عروسک قصه من گهواره خوابت کجاست؟
  • نه،این قرارمون نبود
  • متاسفم برات ای دل ساده!!
  • اسب سرکش در سینه لیلی
  • الهی سقف آرزوت خراب بشه روی سرش
  • لیلی مرده بود
  • دنیای زندونی دیواره
  • کفارهء شراب خوری های بی حساب
  • آهای تو که اینهمه دوری از من
  • بارونو دوست دارم هنوز چون تو رو یادم میاره

بایگانی

  • مهر 1386 31

آمار : 38344 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • زمستون چهارشنبه 18 مهر‌ماه سال 1386 15:08
    زمستون تن عریون باغچه چون بیابون درختا با پاهای برهنه زیر بارون نمی دونی تو که عاشق نبودی چه سخته مرگ گل برای گلدون گل و گلدون چه شبها نشستن بی بهانه واسه هم قصه گفتن عاشقانه چه تلخه چه تلخه،باید تنها بمونه قلب گلدون مث من که بی تو نشستم زیر بارون زمستون زمستون برای تو قشنگه پشت شیشه بهاره زمستونها برای تو همیشه تو...
  • کافه نادری جمعه 13 مهر‌ماه سال 1386 23:29
    توی کافه نادری کنج همون میز بلوط دوتا صندلی لهستانی هنوز منتظرن تا من و تو بشینیم،گپ بزنیم مثل قدیم شب بشه،مشتریا تا آخرین نفر برن ما همیشه اولین و آخرین بودیم عزیز هم تو تابستون داغ،هم توی پاییزای سرد تابلوی بسته و باز پشت شیشهء درو بعد رفتن ما اون کافه چی وارونه می کرد چشمک ستاره ها رو می شمردیم،یادته؟ واسه تنهایی...
  • یادی از حمید مصدق جمعه 13 مهر‌ماه سال 1386 15:51
    تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغ چهء همسایه سیب را دزدیدم باغ بان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلوده به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد بخاک و تو رفتی و هنوز سالهاییست که در گوش من آرام،آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق این پندارم که چرا خانهء کوچک ما...
  • من زنم،هرچند یک زن مرده چهارشنبه 11 مهر‌ماه سال 1386 20:25
    با خودم فکر کردم:باشد،من زنم طوری عاشقت می شوم که حتی نتوانی به قصه ها بگریزی خواب از چشمهایت سفر می کند و روزی هزار بار هوای مردن می کنی و نمی دانی که با این عشق غم انگیز چه کنی تو بمان و صبر کن!من زنم،هرچند یک زن مرده اما طوری عاشقت می شوم که.............. خدا به دادت برسد................ عاشقت شده ام!
  • ببخش عروس قصه چهارشنبه 11 مهر‌ماه سال 1386 17:46
    با خود اندیشید:از کجا می آید این لکه نور؟ از ماه یا چراغ روشن مستراح خانه ای!
  • عروسک قصه من گهواره خوابت کجاست؟ چهارشنبه 11 مهر‌ماه سال 1386 12:35
    عروسک قصه من گهواره خوابت کجاست؟ قصر قشنگ کاغذی،پولک آفتابت کجاست؟
  • نه،این قرارمون نبود چهارشنبه 11 مهر‌ماه سال 1386 01:02
    نه،این قرارمون نبود تو بی خبر بری من خسته شم که تو بی همسفر بری نه،این قرارمون نبود من رنگ شب بشم تو سرسپرده شی من جون بلب بشم باور نمی کنم این تو،خود تویی این تو که ار خودش بیخود شده تویی باور نمی کنم عشق منی هنوز گاهی به قلب من سر می زنی هنوز وقتی زندونی تو هوس مثل پروازی تو قفس این رسم همراهی نشد ای همنفس وقتی قلبت...
  • متاسفم برات ای دل ساده!! سه‌شنبه 10 مهر‌ماه سال 1386 19:50
    کوله بار آرزوهات روی دوشت تا کجاها رفتی با پای پیاده رفتی و به هرچی خواستی نرسیدی متاسفم برات ای دل ساده!! دل به هرکی دادی از سادگی دادی زندگیتو پای دلدادگی دادی هرجا که دیدی چراغی پر فروغه تا بهش رسیدی فهمیدی دروغه کوله بار آرزوهاتو کی دزدید؟ دل دیوونه به گریه هات کی خندید؟ عاشق و خسته و غمگین و پریشون دل بی کس،دلک...
  • اسب سرکش در سینه لیلی سه‌شنبه 10 مهر‌ماه سال 1386 14:16
    لیلی گفت:مو هایم مشکی ست،مثل شب،حلقه حلقه و موّاج دلت توی حلقه های موی منست. نمی خواهی دلت را آزاد کنی؟ نمی خواهی موج گیسوی لیلی را ببینی؟ مجنون دست کشید به شاخه های آشفتهء بید و گفت: نه،نمی خواهم،گیسوی موّاج لیلی را نمی خواهم،دلم را هم. لیلی گفت:چشمهایم جام شیشه ای عسل ست،شیرین،نمی خواهی عکست را توی جام عسل...
  • الهی سقف آرزوت خراب بشه روی سرش دوشنبه 9 مهر‌ماه سال 1386 18:20
    آدم یه وقتایی کم میاره،قبول داری؟تو اصلا چیو قبول داری؟کیو قبول داری؟آدم به چی واست قسم بخوره،یا به کی قسمت بده که قبول داشته باشی؟ تو مث یه تیکه ابری توی آسمون آبی چه جوری؟
  • لیلی مرده بود یکشنبه 8 مهر‌ماه سال 1386 21:50
    قصه نبود،راه بود،خار بود و خون. لیلی،قصه راه پر خون را می نوشت. راه بود و لیلی می رفت،مجنون نبود. دنیا ولی پر از نام مجنون بود. لیلی تنها بود.لیلی همیشه تنهاست. قصه نبود،معرکه بود. میدان بود،بازی چوگان و گوی. چوگان نبود،گوی بود.لیلی،گوی میدان بود،بی چوگان.مجنون نبود. لیلی زخم بر می داشت،اما شمشیر را نمی دید.شمشیر زن...
  • دنیای زندونی دیواره یکشنبه 8 مهر‌ماه سال 1386 16:26
    تا حالا احساس کردی توی زندونی؟هیچ رقم نمی تونی نفس بکشی؟همه چی داره خفت می کنه؟دیوارا جلو و جلوتر میان و می خوان بخورنت؟؟تا حالا شده؟
  • کفارهء شراب خوری های بی حساب یکشنبه 8 مهر‌ماه سال 1386 11:50
    کفاره ء شراب خوری های بی حساب هشیار در میانه مستان نشستنست
  • آهای تو که اینهمه دوری از من شنبه 7 مهر‌ماه سال 1386 21:35
    آهای تو که اینهمه دوری از من این روزا در حال عبوری از من آهای تو که فکر می کنی سوزوندی دار و ندارمو با دوری از من طاقت نداری ببینی،می دونم اینهمه طاقت و صبوری از من ستاره ها می گن پشیمون شدی می خوای بگی که غرق نوری از من فکر نکنم بشه با صد تا دریا اینهمه نفرتو بشوری از من نمی دونم می خوای با قلب سنگی دل ببری بازم چه...
  • بارونو دوست دارم هنوز چون تو رو یادم میاره شنبه 7 مهر‌ماه سال 1386 11:36
    حس می کنم پیش منی وقتی که بارون می باره دلم واسه پرسه زدن زیر بارونا تنگه،واسه دوست داشتن ناب،واسه دل دل دیدار،واسه پرسه های شبونه روز پاییزی میلاد تو در یادم هست روز خاکستری سرد سفر یادت نیست نالهء ناخوش از شاخه جدا ماندن من در شب آخر پرواز خطر یادت نیست تلخی فاصله ها نیز به یادت مانده ست نیزه بر باد نشسته ست و سپر...
  • به تو نامه می نویسم ای عزیز رفته از دست جمعه 6 مهر‌ماه سال 1386 16:36
    به تو از تو می نویسم به تو ای همیشه در یاد چرا؟به کدامین گناه آخر؟این جدایی حق ما نیست سردی نگاهو بشکن فاصله سزای ما نیست بودن تو آرزومه حتی واسهء یه لحظه می میرم بی تو چرا نمی فهمی؟چرا نمی بینی؟چه کنم با دل تنگم که مث برده اسیره؟کیه جز من که می میره واسه لحن خنده هات؟کی برات قصه می گه شبا که خوابت نمی ره؟کیه پا بپات...
  • اینو یه روز یه عاشق برام خوند جمعه 6 مهر‌ماه سال 1386 11:44
    اینو یه روز یه عاشق برام خوند نشون بده آخرشی تو دلبری حرف نداری چشم و دلم دنبالته نه توی کارم نیاری وقتی برام ابروهاتو بالا و پایین می بری این دِله یک حالی می شه که تو ازش بی خبری وقتی تو باشی همه چی ردیفه این دل عاشق همه رو حریفه فرشته ها،ستاره ها،ماه و تموم آسمون دنبال چشمای تو ان گلی به گوشهء جمالشون اما تو که قرتی...
  • گریه،این گریه اگر بگذارد پنج‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1386 23:43
    تمام نا تمام من با تو تمام می شود شاعر بی نام و نشان صاحب نام می شود می نویسم از تو،تا تن کاغذ من جا دارد به تو از حادثه ها خواهم گفت گریه،این گریه اگر بگذارد
  • در شب بی تپش پنج‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1386 23:36
    چقدر دلم یه سیگار می خواد.یه کلوردیازپوکساید انداختم بالا،ولی افاقه نکرد. وقتی تو باشی همه چی ردیفه،این دل عاشق همه رو حریفه!
  • مثل مردن می مونه دل بریدن ولی دل بستن آسونه پنج‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1386 23:05
    شقایق درد من یکی دوتا نیست آخه درد من از بیگانه ها نیست یکی خشکیده خون من رو دستاش که حتّی یک نفس از من جدا نیست چی بگم؟با کی بگم؟عقدهء دل رو پیش کی خالی کنم؟چه کنم؟
  • اهل طاعونی این قبیله مشرقیم پنج‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1386 22:45
    اهل طاعونی این قبیلهءمشرقیم دل من جز به سفر میل ندارد هرگز تو که از حال دل من خبرت نیست،چرا تو چرا می خندی به من و گریهء من؟
  • چکاوک،و باز هم داریوش من پنج‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1386 16:30
    کجای این جنگل شب پنهون میشی خورشیدکم؟ پشت کدوم سد سکوت پر می کشی چکاوکم؟ چرا به من شک می کنی؟من که منم برای تو لبریزم از عشق تو و سرشارم از هوای تو دست کدوم غزل بدم نبض دل عاشقمو؟ پشت کدوم بهانه باز پنهون کنم هق هقمو؟ گریه نمی کنم،نرو آه نمی کشم،بشین حرف نمی زنم،بمون بغض نمی کنم،ببین سفر نکن خورشیدکم ترک نکن منو،نرو...
  • راست می گفت اونکه می گفت پنج‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1386 14:46
    راست می گفت اونکه می گفت توی دنیای بزرگ این یکی تنها که نیست فقط این چشما که نیست راست می گفت،را بیفت توی یک شهر بزرگ تنها یه خونه که نیست تنها یه کوچه که نیست خونه ها جور و واجور کوچه ها رنگ به رنگ آدما فراوونن خوب و بد،زشت و قشنگ هر دری رو بزنی یه صدای پا میاد هز دری بسته که نیست هر دلی خسته که نیست آره جونم،را بیفت...
  • صدام کردی،صدام کردی،نگو نه پنج‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1386 14:12
    با خودت باش،تنهای تنها.سقوط من در خودمه.در خودم فرو می ریزم، از هم می پاشم،بلند می شم،می رم دم پنجره،یه سیگار می کشم، اما نه،اینم دیگه آرومم نمی کنه.اینم دیگه آرومم نمی کنه.دیازپام بخورم؟می خورم،اما می دونم که اینم آرومم نمی کنه.دیگه نمی دونم چه کنم؟آروم میام می شینم،تیغو بر می دارم،یه حرکت آروم،آهان، راحت شدم.
  • حالا من و خدای من پنج‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1386 13:52
    خدا جونم،دلم گرفته،تو من دونی،غصه های دلمو تو می دونی.پشت این پنجره ها دل می گیره،غم و غصهء دلو تو می دونی،وقتی از بخت خودم حرف می زنم،چشام اشک بارون می شه تو می دونی،عمریه غم تو دلم زندونیه،دل من زندون داره تو می دونی،هرچی بهش میگم تو آزادی دیگه،میگه من دوست دارم،تو می دونی
  • برای داریوش عزیزم پنج‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1386 13:37
    داریوش عزیزم،یاور همیشه مومن،همدم تنهایی هام،نمی دونم برات چی بنویسم که بهت بگه چه قدر دوستت دارم.با آهنگات عاشق شدم،گریه کردم بی حساب،عاشق سعید شدم،۱۱ سال عاشقش بودم،با آهنگای قشنگ تو،مرد،براش گریه کردم،با آهنگای قشنگ تو. تو مظهر عشق نابی برام،سالار تموم عاشقایی.با تو عشق معنی داره،عاشق شدن معنی داره.سعیدم،تو مردی و...
  • این که اسمش زندگی نیست جون به لبهام می رسونم پنج‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1386 00:05
    ای که نزدیکی مث من به من،اما خیلی دوری خوب نگام کن تا ببینی چهره ء درد و صبوری تو که می دونی چه تنهام،تو که می دونی درد دلمو،تو که می دونی دلم چه قدر گرفته. اگه هیچ کی نمی دونه،خدای من تو می دونی.
  • دل من دیگه خطا نکن چهارشنبه 4 مهر‌ماه سال 1386 23:40
    دل من دیگه خطا نکن با غریبه ها وفا نکن زندگی رو باختی دل من مردمو شناختی دل من تا به کی سراپا حقیقتی؟ تا به کی خراب محبّتی؟ دلم گرفته.دلم می خواد زار بزنم
  • تو از کدوم قبلهءعشق به دیدن من اومدی چهارشنبه 4 مهر‌ماه سال 1386 19:29
    تو از کدوم قبلهءعشق به دیدن من اومدی تو چرا حرفمو نمی فهمی؟نمی دونم با کی ام؟فقط دلم می خواد یکی دردمو بفهمه.دلم می خواد با یکی درد دل کنم
  • پر و بالی که حقیره واسه تا تو پر کشیدن چهارشنبه 4 مهر‌ماه سال 1386 17:43
    از تو به خود رسیده ام دنیای زندونی دیواره،زندونی از دیوار بیزاره برای دل خودم دلم می سوزه.دل بیچاره،دل تنها.ایکاش کسی می آمد که با او می گفتی درد تنهایی خویش ای بداد من رسیده تو روزای از خود شکستن ای چراغ مهربونی تو شبای وحشت من،داریوش عزیزم
  • 31
  • صفحه 1
  • 2